در قطار
می دود آسمان
می دود ابر
می دود دره
و می دود کوه
می دود جنگل سبز انبوه
می دود رود
می دود نهر
می دود دهکده
می دود شهر
می دود می دود دشت و صحرا
می دود موج بی تاب دریا
می دود خون گلرنگ گلها
می دود فکر
می دود عمر
می دود ،می دود ، می دود راه
می دود موج و مهواره و ماه
می دود زندگی خواه و ناخواه
من چرا گوشه ای می نشینم ؟
از ژاله اصفهانی وبه خاطر ای آزادی عطا الله مهاجرانی
هرگز هم نفهمیدم که همهٔ اینها میدویدند یا من به عقب میتاختم
پاسخحذف