یعنی پسرک را کشتند؟ نوشته بود غزل.
صدای شاملو پیچیده بود تو اتاق... "مرگ را پروای آن نیست که به انگیزه ای اندیشد , اینو یکی می گفت که سر پیچ خیابون وایستاده بود".
می گن سپیده که زده , صندلی رو پدر و مادر مقتول از زیر پاش کشیدن.
می گن دیگه بزرگ شده بود , می شد کشتش
کتایون
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر