۱۳۸۸ آبان ۱۳, چهارشنبه

اگر که حال پرسی ام , تو نیک می شناسی ام...

زنگ زدم بگم حالم خوبه
رفتیم گاز اشک آور خوردیم , برگشتیم
من نه , خانوم فلانی یادته؟ اون و شوهرش خیلی باتوم خوردن
خیلی زیاد بودیم
به بردیا هم بگو



کتایون
سیزدهم آبان هشتاد و هشت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر