لابد شما هم مثل من نمی خواید باور کنید. مرگ رو می گم. این که دو نفر کشته شدن. اینکه لذت شکوه حضور مردم شجاع رو با خون لکه دار کردن. حتما نمی خواید باور کنید که نشستید توی زمین حریف دارین تیاتر دایره ی گچی قفقازی رو بازی می کنید.
دستشو ول کنید. بیایید جایی که حریف زمینشو رو تعیین نکرده برای خون خواهیش بجنگیم.فرقی نمی کنه ژاله ی در خون نشسته ی ما, بسیجیه یا نیست.
انسانه. جان توی بدنش بوده. جووونه. گلوله خورده. سخت ترین وسیله ی جنگی که داشته گلوگاهش بوده. گلوگاهش شده گاه گلوله.
بیاید بلند شیم
بیاید بلند شیم از گلوگاهمون فریاد بکشیم , بپرسیم که چه کسی اسلحه به دست داره در خیابون های تهران؟
کی حق داره هموطن مارو بکشه؟
اگر گلوله از طرف حکومت نبوده , این چه شهریه که هر کسی می تونه تفنگ دستش باشه؟
و بیایید همه با هم فریاد بزینم که:
تفنگ بد است
گلوله بد است
و مرگ!
حق هیچ کسی نیست!
کتایون
میخواستند "زندگی" را تجربه کنند، در زمینی که همهچیز طعم مرگ است، برای "زندگی" میجنگید؛
پاسخحذفاینقدر همه چیز طعم مرگ دارد که...