۱۳۸۸ اسفند ۱۰, دوشنبه

تاب نرم رقص ماهی

سواد من به آنجا نمی رسد که چرا و چگونه چیزی و موجودی خودش را بر سر سفره ی هفت سین نشانده. یا اینکه کی شین ها سین شده اند و شراب ها سرکه.فقط از یک چیز مطمئنم. از اینکه بیست و شش سال است پای یک سفره ی رنگین می نشینم به شادی شروع سالی رقم خورده به یمن آفتاب. تخم مرغ ها را رنگین می کنم که باروری را به تماشا بنشینم در آنها و هنوز سال هاست دل بسته ام به اینکه لحظه ی تحویل سال تخم مرغ تکانی بخورد کوچک جلوی آینه , یا که ماهی های کوچک تکانی بدهند به دمشان. و بعد که کلامی نه از زبان من را خواند صدای مردی-که صدایش هنوز قلبم را می لرزاند- آن شیپور بنوازد و من روی گرد سفره نشستگان را که هر سال بیش و بیشتر می شوند ببوسم و انگشتی در سمنو کنم تا کامم شیرین شود برای تمام سال. بعد بدوم به سمت مخفیگاه هدایا و هیجانات که فرو کشید خیره شوم به تنگ آب. حیات ماهی قرمز کوچک را هر که از هر جا می خواهد گو بر سر سفره ی من نهاده باشد. دلم می خواهد اگر روزی فرزندی داشتم و برایش سیاوش کسرایی می خواندم وقتی رسید به "تاب نرم رقص ماهی در بلور آب", یاد سفره ای بیفتد جاویدان هر سال و به او بسپارم مواظب ماهی کوچک باشد که با سهراب می رویم درکه و می سپاریمش به رودخانه...

کتایون

۱ نظر:

  1. حالا چی کار کنیم که امسال "تاب نرم رقص ماهی در بلور اب" من با مال تو انقدر فاصله دارن؟

    پاسخحذف